آرزو های کودکان مدرسه شهید رحیمی

آرزو های کودکان مدرسه شهید رحیمی

هفت روز سفر جاده ای

تهران / قم / کاشان / اصفهان / درود زن / شیراز / بندرعباس / میناب / بیابان سیریک / جاسک / میناب/ بندر عباس / لار / جهرم / شیراز / درود زن / اصفهان / تهران

چهار هزار و چهار صد کیلومتر جاده و دیدار از سیصد روستا

و بازدید از مدارسی که امکاناتشان از انگشتان یک دست هم فراتر نمی رفت

و دیدار با کودکان مدرسه شهید رحیمی روستای درود زن و برآوردن آرزوهایشان به نیابت ازتمامی همراهان موج پیشرو

این گزارش سفری است که در بهمن ۱۳۸۶ برای دیدار با محرومترین مدارس کشور و یافتن علل سوختن کودکان در مدارس انجام شد و مهمترین نتیجه آن برآوردن آرزوی هشت کودک آسیب دیده و نوشتن مقاله ای با عنوان تحلیل یک بحران بر اساس نظریه تعادل با بررسی آتش سوزی در مدرسه شهید رحیمی روستای درود زن بود که به صورت یک کارگاه آموزشی در چهارمین کنفرانس بین المللی مدیریت بحران برای مدیران بحران سراسر کشور ارائه شد

مهندس علیرضا سعیدی

بنام خدا

 

 

 

وقتی شادی زورش به عضلات ذوب شده از آتش جهل و نادانی می رسد و لبخند را بر صورت دخترک مهمان می کند دیگر هیچ خستگی از چند هزار کیلومتر سفر را در وجودت حس نمی کنی.

 

بعد از آنکه از روستای درود زن به سوی بندر جاسک راه افتادیم فکر نمی کردیم که سه روز بعد دوباره به انجا باز خواهیم گشت طبق برنامه از پیش طراحی شده می باید از روستاهای استان هرمزگان در منطق جاسک و بیابان سیریک بازدید می کردیم و سپس برای دیدن مدارس کپری استان هرمزگان به سوی چابهار و زاهدان راهی شده و از طبس به سوی تهران باز می گشتیم.

اما دو تماس تلفنی از بچه ها درود زن که سراغ آرزو هاشون رو می گیرند به ما یاد آوری می کند که برای قلبهای کوچک این کبوتران ، منتظر شدن تا بیست و پنج اسفند که به آنها قول داده ایم که باز خواهیم گشت زمانی خیلی طولانی است.

بنابرانی تصمیم می گیریم برنامه را تغییر دهیم و بعد از دیدار از اخرین مدرسه ای که برایمان نامه فرستاده است در شهر جاسک از استان هرمزگان  برای کوتاه کردن زمان انتظار هشت قلب کوچک به سوی روستای درود زن مرو دشت ، هزار کیلومتر باز گردیم !

در بازگشت از جاسک به شهر بندر عباس که می رسیم سراغ اسباب بازی فروش های بازار قدیم را می گیریم و راهمان پس از چند مغازه به مغازه خانم گلستانی منتهی می شود از بین چند اسباب بازی فروشی که دیدن کرده ایم مغازه خانم گلستانی اسباب بازی های متنوع تری دارد. برایش از آرزو های بچه ها که گفتیم دو سایز عروسک خرسی ( شاسخین ) به ما نشان داد و وقتی از روی دوربین فیلم برداری تصاویر بچه ها را به اون نشان دادیم به ما پیشنهاد کرد که سایز متوسط را برداریم که بچه ها بتوانند با آن بازی کنند عروسک های  آواز خوان باربی  هم  با راهنمایی ایشان انتخاب شد دو باربی بزرگ و زیبا ! زمان حساب کردن خانم گلستانی هم می خواهد که او هم با ما همراه باشد و قیمت فروش عروسک ها را به قیمت خرید خودش حساب میکند . از او تشکر می کنیم و نزدیک ظهر از بندر عباس به سوی شیراز به راه می افتیم تا شب را در شیراز بخوابیم و صبح دوچرخه ها را بخریم دوچرخه های دنده ای یکی آبی و یکی قرمز.

ساعت دو بعدالظهر است که به روستای درود زن می رسیم و با کمک یکی از بچه های روستا بنام محمد به در خانه های بچه ها می رویم .

خانه ها را تک تک می یابیم و در می زنیم و در هزار لبخند غرق می شویم .

زمان را گم کرده ایم و به لحظه ای به در اخرین منزل می رسیم !

 

 

و با رسیدن هشتمین آرزو به دست رضا

نهمین آرزو هم که آرزوی ما بود یعنی براوردن این هشت آرزو به حقیقت می پیوندد

 

هفت روز سفر جاده ای

تهران / قم / کاشان / اصفهان / درود زن / شیراز / بندرعباس / میناب / بیابان سیریک / جاسک / میناب/ بندر عباس / لار / جهرم / شیراز / درود زن / اصفهان / تهران

چهار هزار و چهار صد کیلومتر جاده و دیدار از سیصد روستا

و بازدید از مدارسی که امکاناتشان از انگشتان یک دست هم فراتر نمی رفت

نتیجه همراهی و همدلی تمامی همراهان موج پیشرو برای براوردن هزار آرزو کودکان ایران زمین بود

ما در این سفر کتابخانه یک مدرسه و لوازم ورزشی مدرسه ای دیگر را خریداری و تحویل دادیم و برای هشت کودک بی سرپرست نیز هدایایی  را خریداری و تحویل نمودیم

از بین مدارسی که در طی این سفر از بین حدود سیصد روستا بازدید کردیم چند مدرسه که در دورترین مناطق و محروم ترین استان های کشورمان است را برای براوردن ارزو های کودکانشان انتخاب نموده ایم تا با خرید کتاب برای کتابخانه هایشان و لوازم ورزشی بتوانیم در براوردن آرزو های آنان شریک باشیم .

از تک تک شما عزیزان که با ما همراه بودید متشکریم

مهندس علیرضا سعیدی / فائزه جنیدی

موسسین موج پیشرو

 

 

 

 

               

.

.

 

 

 

 

                 

 

 

 

 

      

 

 

 

 

              

 

.

۰

.

 

       

.

.

 

 

 

     

 

 

 


 چند پی نوشت

 

 

پاسخ چند ایمیل دریافتی که شاید جواب سئوال شما هم باشد

 

بچه ها هشت نفر هستند شش دختر و دو پسر

 

در حال حاضر بطور مرتب در حال جراحی های مقدماتی برای باز نگه داشتن مجاری تنفسی و دهان و … هستند تا زمان جراحی های اصلی برسه که ممکنه از یک ماه دیگه آغاز بشه

 

هزینه درمانشون رایگان است اما هزینه های متفرقه در زمینه نگهداری در منزل دارند که بر عهده خودشونه

 

روحیه بچه ها فعلا خوبه و همه امیدوارند که بزودی صورتهاشون به حالت اول بر می گرده / این موضوع بسیار سخت بدست می آید اما هیچ کس در خصوص حتی یک درصد احتمال نشدن اون هیچی نمی گوید . ما هم امیدواریم

 

بچه ها در خانواده های متوسط و ضعیف زندگی میکنند

 

یه کلاس درس جداگانه و یک معلم جداگانه براشون در نظر گرفته اند و مدیر مدرسه هم عوض شده

 

مدیر مدرسه و مسئولان اموزش و پرورش از ما خواستند که در مورد اتفاق و نحوه روی دادنش چیزی ننویسیم و نگوییم چگونه حادثه روی داده است  که به مشکلات بیشتر دامن خواهد زد از جمله به موضوع مسببین اتفاق و نحوه روی دادنش !

 

به جهت انکه قصد داشتیم تا آرزو های بچه ها را براورده کنیم قبول کردیم اما این بدان معنی نیست که اگر بتوانیم با پرداختند به موضوع اتش سوزی در این مدرسه از روی دادن آن در سایر نقاط جلوگیری کنیم کاری انجام ندهیم

 

نکته بسیار جالب هم اینکه هیچکس تا کنون بطور مستقیم پولی را به دست این کودکان نرسانده است این بدان معنی است که مادران و پدران این کودکان از هیچ گروه و یا فردی که برای کودکان و درمانشان پول جمع اوری بکند مطلع نبودند .

 

بچه ها بطور گروهی یک حساب بانکی باز کرده بودند که قرار شد برای ما شماره حساب رو بفرستند که ما هم هر وقت دریافت کردیم بر روی وبلاگ اعلام خواهیم نمود .

 

مادران و پدران این بچه ها خواستند از ما که به همه بگوییم اگر کمکی می خواهید برای بچه ها ارسال کنید به حساب مشترک کودکان ارسال کنید اینطوری هم پول بین همه بچه ها تقسیم می شود هم اینکه حرف و حدیث در خصوص ژولهای جمع اوری شده پیش نمی آید.

 

تاکید میکنم

بنده ( علیرضا سعیدی) در محل با تمامی پدران و مادران و مدیر مدرسه صحبت کردم همگی به اینکه درمان کودکان تا کنون رایگان بوده اذعان داشتند و در خصوص هزینه لوازم بهداشتی همچون ماسک و لوازم شستشو می گفتند که کمکی دریافت نمی کنند اما کمکی از سوی کمیته امداد به صورت ماهیانه برایشان در نظر گرفته بودند ( ۵۰چیزی حدود۵۰ هزار تومان )

در خصوص جراحی میگفتند دکتر گفته تا سن بلوغ امکان جراحی های سنگین نیست اما جراحی های کوچک و موضعی را هر هفته برای تعدادی از بچه ها رایگان انجام می دادند . یک سرویس مدرسه جداگانه هم برای بچه ها در نظر گرفته بودند که انها را به مدرسه و بیمارستان می رساند هیچ کمکی هم تا آن لحظه که ما آنجا بودیم کسی به دست آنها حضورا نرسانده بود و جز کمک هایی که به حساب مشترکشون واریز شده بود هیچ کمک دیگری از کسی دریافت نکرده بودند . تمامی صحبتهای گفته شده را ضبط ویدئویی کرده ایم و جزو اسناد موج پیشرو است

با تشکر از آقای کاوه علیانی که در این سفر مرا همراهی کرد

این گزارش در روز ۲۲ بهمن ۱۳۸۶ در وبلاگ موج پیشرو برای اولین بار نوشته شده است

 

 

 

 

 

                    رضا و دوچرخه قرمز دنده ای

 

 

 

 

         کودکان روستای شهید رحیمی

21 فوریه، 2010 |