یک قاچ هندوانه سرخ

یک قاچ هندوانه سرخ

صدای بوق ممتد دزدگیر که بلند می شود دوست عزیز ما بدون انکه زحمت بلند شدن را به خودش بدهد کلید دزدگیر را از جیب در می اورد و صدا را قطع می کند !

از او می پرسم نمیخواهی به ماشین سر بزنی ؟ میخندد و می گوید دزدگیر ماشینش از آن مدلهای گرانقیمت است که زیادی قوی و حساس است حتی اگر کامیونی از کنار ماشین رد شود صدا می کند !

می پرسم اگر این بار کامیون نبود و واقعلا دزد بود چی ؟ می خندد !

در اتوبان به سوی خانه بر می گردم چند کیلومتر جلوتر تصادفی شده است ماشینها در ترافیک به آرامی حرکت می کنند در کنار جاده در این شلوغی و ترافیک؛ وانتی ایستاده است که قاچ های سرخ هندوانه هایش چشمها را خیره می کند چشم به جوان هندوانه فروش دوخته ام که بساطش را جمع می کند تا در جای دیگر دوباره کاسبی آغاز کند همه چیز را که جمع می کند او هم سوار ماشین می شود که انگار به ناگهان چیزی به یادش آمده باشد از ماشین پیاده می شود و از جوی کنار اتوبان اسپری رنگی را بر میدارد . اسپری که هنوز رنگ سرخ چشم نوازش بر روی افشانه آن چشمها را خیره می کند !

چند روزی است که برای کاری تحقیقاتی مجبور به خواندن مصوبات شورایعالی شهر سازی و معماری هستم . با خواندن سطر به سطر مصوبات شورا بر تعجبم افزوده می شود با اینهمه قانون چگونه است که سر در گم مباحث اولیه شهر سازی هستیم . یاد مطلبی از کتاب شهر سازی استاد اسماعیل شعیه می افتم که می گوید برای برنامه ریزی اول باید امارهای درست در اختیار داشت . یاد اسپری هندوانه فروش می افتم که هندوانه ها را انطور که مشتری می پسندد رنگ می کند که به یکباره صدای بوق دزدگیر ماشینی که جلوی محل کارم پارک کرده است مرا به خودم می آورد به گمانم این دزدگیر هم از همان نوع حساس است

این چند روز به این فکر میکردم که بهتر است برای ایران دزدگیرهای ارزان قیمت و غیر حساس سفارش بدهیم تا هم گوش هایی که نمیخواهند بشنوند را نیازارد هم زحمت خاموش کردن مکرر آن بر عهده صاحبان قرار نگیرد این دزدگیرهای حساس را هم بفروشیم به کشورهایی که حساسیت زیادی برایشان مزاحمت ایجاد نمی کند .

علیرضا سعیدی

.

21 فوریه، 2010 |