کودکان مدرسه روستای سفیلان چگونه سوختند

کودکان مدرسه روستای سفیلان چگونه سوختند

سفیلان

خبرگزاری فارس: ساعت ۹:۳۵ صبح روز ۲۴ دی‌ماه سال ۱۳۸۳، آتش ۱۳ دانش‌آموز دبستان روستای سفیلان را در کام خود کشید و شوق زیستن را بی‌رحمانه از نگاه امیدوار آنان گرفت.

هنوز یادآوری نام‌های فاطمه، لاله، فرشته، زینب، پریسا، الهام، شمسی، رشید، مهرشاد، محمد، میثم، نوذر و جمال غم را میهمان دل‌ها می‌کند.۱۳ دانش‌آموز که آمده بودند در کلاس درس نادانسته‌ها را بیاموزند اما نمی‌دانستند که در ابتدای راه، درس مرگ را آموزش می‌بینند. درسی که نه امتحان دارد و نه نمره.
۲ سال می‌گذرد. ۲ سال… نه، انگار همین دیروز بود. صدای شیطنت‌های کودکانه، تکرار دروس و یزدان خسروی _معلم_ که پای تخته کلاس ایستاده است. گچی را سفت در دستانش می‌فشارد. گاهی گچ را به روی تخته می‌کشد و نکاتی را می‌نویسد. سپس به سوی دانش‌آموزانش باز می‌گردد و آموخته‌هایش را به آنان منتقل می‌‌کند.

* بخاری نفتی آرام گوشه کلاس نشسته بود

اواخر دی‌ماه است و هوای روستای سفیلان از توابع بخش خانمیرزا استان چهار محال بختیاری سرد است اما یک بخاری نفتی، گرمابخش کلاس است. چه کسی فکر می‌کرد این بخاری نفتی که ساکت و آرام در گوشه کلاس قرار گرفته است، تا دقایقی بعد خشمگینانه بدن‌های ظریفی را طعمه آتش کند.
بخاری نفتی تاکنون چند بار آتش گرفته است. اما آن آتش گرفتن‌ها بگونه‌ای نبود که حادثه ایجاد کند ولی آنروز صبح، مخزن بخاری نفتی دچار آتش‌سوزی شد. یزدان خسروی معلم جوانی که دوران سربازی خود را در این مدرسه به عنوان سرباز معلم طی می‌کرد با دیدن بخاری آتش‌گرفته، به سمت آن شتافت تا شعله‌های آتش را خاموش کند اما ساختمان مدرسه فاقد آب بود در حقیقت این مدرسه فاقد آب، برق، محوطه و حصارکشی بود.
یزدان خسروی چاره‌ای نداشت که بخاری را از کلاس خارج کند چرا که اگر بخاری آتش می‌گرفت و کلاس در آتش‌ می‌سوخت، آنها کلاس درسشان را از دست می‌دادند و در آن سرمای زمستان هم تعمیر کلاس بسیار سخت بود پس به سرعت بخاری را بلند کرد تا از کلاس خارج کند. اما شعله‌های آتش به معلم جوان رحم نکرد و آتش شعله کشید. دانش‌آموزان فریاد می‌زدند. ترسی در وجودشان رخنه کرده بود.

* یزدان خسروی چاره‌ای نداشت

یزدان همان‌کاری را کرد که مرتضی داوری و خسرو عسگری حسن‌نسب زمانی که بخاری کلاس درسشان آتش گرفت انجام دادند اما بخت با یزدان یار نبود. او جوان بود و وقتی آتش بر جانش شعله کشید بخاری را در راهرو رها کرد.
مدرسه روستای سفیلان دارای ۳ اتاق و یک راهرو یک متروی بود که به دلیل کمبود جا، دفتر آموزشگاه در راهرو پشت یکی از لنگه‌های در ورودی اصلی واقع شده و گالن ۲۲۰ لیتری نفت هم کنار فایل مدیر آموزشگاه قرار داده شده بود.
بخاری از دست یزدان به گالن نفت که مخزن آن پر و جنس پلاستیکی داشت برخورد کرد و بر اثر فوران آتش، گالن منفجر شد و آتش در تمام کلاس‌ها و ورودی ساختمان شعله‌ور ‌شد. یعنی راه خروج دانش آموزان مسدود شد. حالا دیگر بچه‌ها گریه می‌کردند و فریاد می‌زدند و کمک می‌خواستند. پدر و مادر را بارها و بارها صدا کردند اما صدایشان به گوش هیچ کس نرسید.

* هیچ‌کس صدای فریادشان را نشنید

کسی آن نزدیکی نبود. آتش شعله کشیده بود و تلاش یزدان نیز برای عبور دانش‌آموزان از آتش نتیجه نداد. شعله‌ها بی‌رحمانه دانش‌آموزان را در آتش کشید. حالا دیگر صدای فریاد نمی‌آمد. تنها صدای شعله‌های آتش بود که بر دیوارهای کلاس می‌کوفت.
۱۳ دانش‌آموز در آتش سوختند.
به دلیل عدم دسترسی ماشین‌های آتش‌نشانی و اطفای حریق به مدرسه حادثه دیده، تا ساعت ۱۰ صبح روز بعد، ساختمان مدرسه در شعله‌های آتش و دود می‌‌سوخت چرا که ساختمان فوق فاقد آب بود.
دبستان روستای سفیلان در حاشیه این روستا قرار داشت و بر اثر بارندگی، بارش برف و نداشتن ارتباط جاده‌ای، اهالی روستا از این حادثه دیر آگاه شدند. وقتی که رسیدند مدرسه در آتش سوخته بود و دانش‌آموزان پرپر شده بودند.
یزدان خسروی نیز به دلیل شدت جراحات جان باخت.

* هنوز بخاری‌های نفتی وجود دارند 

گناه این حادثه به گردن یزدان خسروی افتاد و بعد هم پیام‌های تسلیت از گوشه و کنار به خانواده‌های این ۱۳ دانش‌آموز و یزدان خسروی ابلاغ شد. دیه آنها نیز به خانواده‌هایشان پرداخت شد و دیگر هیچ.
هنوز بخاری‌های نفتی در مدارس روستایی ما وجود دارند. بخاری‌هایی که اگر برای جایگزینی آنها چاره‌ای نیندیشیم شاید فردا فرزند ما طعمه شعله‌های بی‌رحم آتش شود.
تا کی از معلمانمان بخواهیم که خود سینه در برابر آتش سپر کنند تا دانش‌آموزانشان آسیب نبییند؟ تا کی صورت و دستان سوخته و نگاه خسته معلم را ببینیم و دم نزنیم؟ آخر تا کی؟

21 فوریه، 2010 |