روند مدیریت بحران زلزله در ربع قرن اخیر

روند مدیریت بحران زلزله در ربع قرن اخیر

نویسنده: مهندس علیرضا سعیدی *

بی گمان مهم ترین موضوع در مباحث برنامه ریزی مدیریت بحران در حوزه بحران های منطقه ای، بحث تعادل و عدم تعادل در توزیع امکانات موجود، متناسب با توزیع جمعیت در سطح منطقه است. این امر میسر نخواهد شد مگر آن که مدیران بحران بتوانند براساس ارزیابی دقیق خسارت، بسرعت و با دقت مناسب، پلان عملیاتی را طراحی کنند که بر اساس آن بتوانند امکانات و تجهیزات موجود در منطقه را بر اساس اولویت های موجود در میان آسیب دیدگان از حادثه توزیع کنند.
در میان زلزله های بزرگ روی داده در ایران در ۵۰سال گذشته، زلزله رودبار را می توان از برجسته ترین زلزله های بزرگ در مقیاس منطقه ای دانست. زلزله ای که برای مدیریت بحران آن، نه تنها تمام توان کشور به کار گرفته شد، بلکه بنا به اقتضای موقعیت و وسعت زلزله، درهای کشور به روی کمک های بین المللی باز شد تا از کمک های خارجی نیز برای سامان دادن هرچه سریع تر به این بحران ملی بهره گرفته شود.
اگر تغییرات زیر بنایی راکه در نظام مهندسی و زلزله شناسی ایران پس از زلزله ۳۱ خرداد ۶۹ منجیل و رودبار (با بزرگای ۷٫۳) ایجاد شده است، مبنا قرار دهیم، بی گمان زلزله منجیل را باید به عنوان نقطه عطفی در روند گسترش قوانین و دستورالعمل های مرتبط با موضوع زلزله تلقی کرد. از سوی دیگر توجه ویژه به مدیریت بحران پس از زلزله رودبار موجب پررنگ تر شدن جایگاه این رشته مدیریتی در سطح وزارت کشور شد و این آغازی بود برای حرکت به سوی تصویب قوانینی در مجلس برای قانونمند کردن فعالیت های گروه های درگیر در این امر؛ هرچند طی این مسیر برای رسیدن به تصویب قوانین مدیریت بحران تا زلزله بم به نتیجه ای قطعی نرسید.

مدیریت بحران در کشور پس از فاجعه بم
پس از زلزله بم در ۵ دی ۸۲ با بزرگای ۶٫۵ ریشتر، موضوع مدیریت بحران به عنوان یکی از موضوعات مهم در مدیریت کلان مطرح شد و در دستور کار هیات دولت وقت قرار گرفت که متعاقب آن، دستورالعمل های اجرایی تهیه و کارگروه هایی در وزارت کشور تشکیل شد. همچنین برنامه ریزی هایی برای هدفمند کردن عملکردهای دستگاه های دولتی انجام شد که نتیجه آن دستورالعمل هایی برای مدیریت بحران شهری بود.
در زمان زلزله ۱۱ فروردین ۸۵ بروجرد در استان لرستان و زلزله ۴ اسفند ۸۳ داهوئیه زرند در استان کرمان به علت ابعاد این دو زلزله (اولی با بزرگای ۶٫۰ و دومی با بزرگای ۶٫۵) که سطح گسترده ای از منطقه را بویژه در بافت روستایی تحت تاثیر خود قرار داده بود، این دستورالعمل ها مورد ارزیابی منتقدان و مدیران بحران وقت قرار گرفت و متاسفانه نواقص بسیاری را بخصوص در بحث توزیع خدمات در سطح منطقه حادثه دیده عیان ساخت. به نحوی که در زلزله داهوئیه با توجه به صعب العبور بودن روستاهایی همچون روستای حتکن، بازسازی روستا تا دو سال بعد از زلزله به سرانجام نرسید و در این مدت مردم مجبور به اسکان در چادرهای برزنتی بودند که در ماه نخست حادثه به عنوان سرپناه اضطراری در میان آنها توزیع شده بود.
آنچه از مدیریت بحران در زلزله ورزقان شاهد بودیم انتظار می رفت با توجه به ارزیابی های انجام شده و تعیین نقاط ضعف و قوت، شاهد بازنگری جدی در شیوه های مدیریتی در زمینه توزیع خدمات و امکانات در میان زلزله زدگان باشیم؛ امری که با وقوع زلزله ورزقان آذربایجان شرقی و تکرار اشتباهات قبلی، موجب ناامیدی از ایجاد یک روند رو به رشد در این شاخه از مدیریت کلان کشور شد.
در زلزله های دوگانه ۲۱ مرداد ۹۱ ورزقان آذربایجان شرقی با بزرگای ۶٫۴ و ۶٫۲ که ۳۰۷ نفر کشته شدند و چند شهر (ورزقان، اهر، هریس و تا حدی تبریز) و تعداد کثیری روستا در پهنه بین اهر، ورزقان و هریس تحت تاثیر حادثه زلزله آسیب دید و ۲۴ هزار خانواده مجبور به ترک موقت و دائم خانه های خود شده بودند، متاسفانه مجددا بازنگری های انجام شده در مدیریت بحران طراحی شده نتوانست آن گونه که از آن انتظار می رفت، پاسخگوی مدیریت بحران در سطح منطقه ای باشد.
مطابق با گزارش های رسمی و مصاحبه های نمایندگان مردم منطقه در صحن علنی مجلس درخصوص اسکان تنها ۴۰۰۰ خانوار از ۲۴۰۰۰ خانوار آسیب دیده در زمان زلزله در سه روز نخست، ضعف در تامین اسکان موقت و دائم به نحوی که تا ۱۲۰ روز بعد از زلزله هنوز مردم در چادرهای اسکان اضطراری زندگی می کردند و خبرهایی از یافتن روستاهایی در مناطق کوهستانی که تا یک ماه بعد از زلزله نیز هیچ امدادگری پا به آنجا نگذاشته بودند را می توان از نقاط برجسته در ضعف مدیریت بحران در زلزله آذربایجان بر شمرد. این موارد به طور علنی و در سطح گزارش های رسمی و تریبون های قانونی کشور به بحث و چالش گذاشته شد و از سوی دیگر با توجه به ورود شبکه های اجتماعی و حضور عموم مردم در عرصه نظارت بر عملکرد مسئولان از طریق اطلاع رسانی در این شبکه ها، این امید در میان ناظران و صاحبنظران عرصه مدیریت بحران بوجود آمد که در زلزله بعدی، دیگر شاهد تکرار چنین نواقصی نخواهیم بود.
زلزله ۲۰ فروردین ۹۲ روستای شنبه در بوشهر همه امیدها برای رفع نواقص و ارتقای چشمگیر سطح مدیریت بحران در سطح ملی، با زلزله شهر شنبه از توابع استان بوشهر، این بار هم نقش بر آب شد و تکرار اشتباهات باز هم شاهدی شد بر بی توجهی مدیران بحران بر ضعف های مشاهده شده در زلزله های قبلی و تمایل نداشتن برای رفع آنها. این بار منطقه آسیب دیده شهری بود در منطقه گرمسیر کشور و دور از دید مستقیم خبرنگاران و متاسفانه به سبب محرومیت، فاقد پشتیبانی از سوی شبکه های مجازی، که این امر در بسیج کمک های مردمی و هدایت آن به منطقه نمود بسیار پیدا کرد و برخلاف زلزله های قبلی، این بار شاهد حمایت گسترده هموطنانمان در سراسر کشور از منطقه آسیب دیده نبودیم. متاسفانه طی یک سال و نیم حضور ناپیوسته ام در منطقه زلزله زده و بررسی گزارش های بسیار اندکی که به طور رسمی منتشر شده باز هم شاهد بروز خطاهای تکراری در روند مدیریت بحران و شیوه خدمات ارائه شده بودم. این بار هم مشکل نخست، توزیع دیرهنگام و غیریکنواخت سرپناه اضطراری و امکانات اولیه زندگی در سطح منطقه بود و این ناشی از ضعف در ارزیابی نخست از میزان خرابی ها و طراحی یک پلان بی نقص برای ساماندهی حادثه دیدگان طی سه روز نخست پس از حادثه بود.
در زلزله ۲۰ فروردین ۹۲ شهر شنبه بوشهر (با بزرگای ۶٫۲) متاسفانه دیگر حتی از گزارش های رسمی خبرگزاری ها و مصاحبه های علنی نمایندگان در صحن مجلس هم خبری نبود؛ اتفاق نامیمونی که موجب شد کارنامه عملکرد مسئولان در مدیریت بحران این زلزله را نتوان در بازنویسی قوانین ضعیف و برنامه های دارای نقصان مورد استفاده قرار داد.
آنچه در آخرین زمین لرزه شدید در کشور شاهد بودیم آخرین زلزله، زلزله ۲۷ مرداد ۹۳ مورموری ایلام با بزرگای ۶٫۲ است. زلزله ای با اتفاقاتی منحصر به فرد که نشان از تغییری فرهنگی در کشور می داد. زلزله ای که برای نخستین بار، دارای آمارهای رسمی متناقض از میزان خرابی ها و ارزیابی های انجام شده طی سه روز نخست از سوی مدیران ارشد دولتی بود. اتفاق بی سابقه ای که برای نخستین بار در چنین ابعاد با تفاوت های چشمگیری در کشور روی می داد. توزیع چادرهای غیراستاندارد سفری در سطح منطقه اصلی آسیب دیده (روستای آب انار) آن هم سه روز بعد از زلزله و توزیع مجدد چادر پس از دو ماه به دلیل از بین رفتن چادرهای غیراستاندارد در دو ماه نخست را می توان از وقایعی دانست که برای نخستین بار در ایران روی می داد و به ما یادآور می شد که نه تنها نتوانستیم از اشتباهات گذشته خود درس بگیریم که خطاهای تکراری ما مشکلات جدیدی را هم به مشکلات قبلی افزوده است و بی گمان برای زلزله های بعدی روزهای بسیار سختی را پیش رو خواهیم داشت.

* دبیرکل جمعیت کاهش خطرات زلزله ایران

22 ژوئن، 2015 | برچسبها: