به فکر باشیم، پیش از آنکه دیر شود / مدیریت بحران، تبعیدگاه نیست

به فکر باشیم، پیش از آنکه دیر شود /  مدیریت بحران، تبعیدگاه نیست

در تمام جهان، فرماندهی در زمان بحران، متعلق به انسان‌هایی است که دارای توانایی‌های شخصی منحصربه‌فردی هستند و برای مدیریت کارهای گروهی، در بالاترین رتبه‌های مدیریتی قرار دارند. بحران با توجه به ذات آن (که اغلب وابسته به بروز یک حادثه سهمگین در وسعت کلان است)، امری ناگهانی است که به تناسب بزرگی و وسعت خود نیازمند رهبری هوشمند و شجاع در رأس هرم مدیریتی خود است. چنین شخصی، ضمن آنکه قادر است در کوتاه‌ترین زمان روند بحران را ارزیابی و تحلیل کند، می‌تواند با توان بالای خود در تعامل با سایر نیروهای عملیاتی، برای مهار و هدایت بحران ایجاد‌شده، در لحظه برنامه‌ریزی کرده و طی زمانی که این برنامه را عملیاتی می‌کند، نقاط ضعف و قوت برنامه خود را در ارزیابی‌های مجدد، تعیین و آن را برای ادامه عملیات تصحیح کند. این کار مستلزم آن است که مدیر بحران، علاوه بر توانایی‌های معمول همه مدیران موفق، دارای توانمندی‌های منحصربه‌فرد و ویژه‌ای همچون هوش بالا، قدرت تحلیل و تصمیم‌گیری فوق‌العاده در کنار جرئت و جسارت مثال‌زدنی باشد. در کشور ما اما هنوز جایگاه یک مدیر بحران برای مدیران ارشد ما تعریف نشده است، از دید اغلب مدیران ارشد، پست مدیریت بحران همچون یکی از ده‌ها پست اداری است که در سازمان آنها تعریف شده است و با توجه به اینکه این پست اداری به‌جز زمان‌های خاص که ندرتا هم به‌وجود می‌آید، غیرفعال به نظر می‌رسد، جایگاه بسیار پایین‌تری نسبت به پست‌هایی همچون مالی و اداری دارد. شاید اصلی‌ترین دلیل نوشتن این مقاله، دیدار و گفت‌وگو با ده‌ها مدیر بحرانی است که در چند سال اخیر در کارگاه آموزشی خود با آنها روبه‌رو شده‌ام که از پست و جایگاه سازمانی خود به تبعیدگاه یاد می‌کردند و هر لحظه امید داشتند با تغییری در مدیران ارشد و جابه‌جایی در رأس هرم سازمانی سازمان متبوعشان، باز هم به سمت‌های قبلی خود بازگردند؛ مدیرانی که سابقه‌های چندین‌ساله خود را در پست‌های عملیاتی و اجرائی و مدیریتی خود، برباد‌رفته می‌دیدند و پست مدیریت بحران را تبعیدگاه خود می‌خواندند. به این جمع اضافه کنیم مدیران بحران با سابقه بالا در سمت‌های مختلف، که نه تحصیلات مرتبط با موضوع مدیریت بحران دارند و نه پیشینه‌ای قوی در مدیریت بحران و اکنون با آنکه برای کار خود اهمیت و ارزش قائل هستند اما برای فراگرفتن اطلاعات پایه این رشته و کسب تجربه لازم، زمانی برایشان باقی نمانده است و در چند سال آینده که تازه در این رشته صاحب تجربه و علم موردنیاز شوند؛ بازنشسته خواهند شد. یک ماه پیش کتابی را با عنوان فرماندهی و نافرمانی (از مجموعه تاریخ شفاهی ایران، کتابخانه ملی، ۱۳۹۳) از آقای «سپهبد آذربرزین» از فرماندهان ارشد نیروی هوایی ارتش زمان شاه می‌خواندم. در بخشی از کتاب به موضوع سیستم‌های مدیریتی ناکارآمد در بدنه ارتش در زمان شاه پرداخته بود و با حسرت نوشته بود که ای‌کاش آن زمان که متوجه شدیم فرماندهان کهنسال ما در ارتش توانایی مدیریت در زمان بحران را ندارند، پیش از آنکه دیر می‌شد، خودمان آنها را با نیروهای جوان، تحصیل‌کرده و توانمندی که به کارشان عشق می‌ورزیدند، تعویض می‌کردیم، شاید آن هنگام ما هم می‌توانستیم از بحران عبور کنیم. امیدوارم چنین حسرتی هیچ‌گاه گریبان مدیران ارشد کشورمان را نگیرد.

*دبیر جمعیت کاهش خطرات زلزله ایران

 

20 اکتبر، 2015 | برچسبها: