خاطرات حضور تیم موج پیشرو در زلزله خوی قسمت دوم

خاطرات حضور تیم موج پیشرو در زلزله خوی قسمت دوم

خاطرات زلزله خوی قسمت دوم 

ظهر بود که رسیدیم خوی ، قرار بود برویم هلال احمر یک‌ بلد منطقه از حسام بگیریم و بریم مستقر بشویم ، با هماهنگی با نیروی انتظامی مستقر جلوی هلال احمر ،ماشینها را بردیم تو بلوار جلوی هلال، که مردم به بارهای روی ماشین ها  دست نزنن

در بدو ورود و قبل اینکه من بتونم با حسام هماهنگ کنم که برم تو هلال ،  با آنکه تو راه به بچه ها توضیح داده بودم که چه نکنن که تو دردسر نیفتیم، علی، یکی از بچه ها که تازه به ما ملحق شده بود ، از بچه های سپاه که اونجا سرگرم برنامه ریزی برای ورود رئیس جمهور بودند فیلم گرفت ، فیلم گرفتن همان و دستگیر شدن علی اقا همان 

شوک جلب شدن علی ، اونهم در همان لحظه ورود ، حسابی همه مان را بهم ریخت ، نیم ساعتی طول کشید تا با التماس و التجا و در آخر تعهد کتبی من به عنوان سرپرست تیم مبنی بر عدم عکاسی مجدد از نیروهای انتظامی و نظامی ، موبایل را به ما پس دادن و علی را هم آزاد کردند که با ما بیاد 

خلاصه یک بلد از حسام گرفتم و رفتیم سمت یکی از مناطق پیرامونی شهر به نام ینگجه ، در طی راه متوجه شدیم بلد ما هم در حد،  مسیر رسیدن به این منطقه اطلاعات داره ، خلاصه وقتی رسیدیم خودمان گشتیم دنبال یک مکان امن برای تخلیه کردن بار ها ، از شانس خوبمان خیلی زود یک مدرسه پیدا کردیم و با هماهنگی مدیرش بارها را تو محوطه و داخل مدرسه تخلیه کردیم 

مدرسه قبل زلزله در دست تعمیر بود و بعد زلزله هم به شدت آسیب دیده بود ، چند تا کلاس بیشتر تو طبقه اول سالم نداشت ، همانها را راه انداختیم و پنجره ها ا پلاستیک زدیم و دخترها مشغول بسته بندی لباسهای گرم شدند و پسرها رفتن سراغ برش فوم ها و پلاستیک تو محوطه برای کف چادرهای هلال و پوشش عایق چادرها 

تا شب کارها طول کشید ، تو همین مدت،  یه تیم هم که فرستاده بودیم ارزیابی بعد سه ساعت برگشت خدا را شکر چند منطقه کم برخوردار را پیدا کرده بود که کمکها هنوز به آنجاها نرسیده بود 

شب با کمک تمام تیم ، همه ماشینها را فوم بار زدیم و پلاستیک و راه افتادیم برای توزیع و ثبت مشخصات و نیازهای چادرها تو منطقه کرد نشین ینگجه 

کار تا ساعت سه صبح طول کشید و بچه ها حسابی خسته و کوفته شده بودند که برگشتیم مدرسه ، هر کی یه لقمه نون خورد و یه عده تو دفتر مدرسه که پنجره هاش را پلاستیک زده بودیم خوابیدند و آنهایی که ترس از زلزله داشتن رفتند تو ماشینها برای خواب ، به پنج دقیقه نکشید که همه خوابیدند

21 ژانویه، 2024 | برچسبها: ، ، ، ، ،