یک تجربه ناب – روبرو شدن با یک دزد مسلح

یک تجربه ناب – روبرو شدن با یک دزد مسلح

روز بیست و نهم اسفند ساعت هشت شب وقتی وارد خانه شدم در وسط  پذیرایی در تاریکی مرد جوانی ایستاده بود با موبایلی روشن که در دل تاریکی فقط نور موبایلش حضورش را به من اعلام کرد والا خودش با لباس سرتاسر سیاهش قابل دیدن تو تاریکی نبود

وقتی شروع به داد زدن کردن و قصد گرفتنش را داشتم به یکباره با چاقو به من حمله ور شد و وقتی دید راه خروج از منزل را بر او بسته ام قصد کشتنم را کرد .

تنها خدا به دادم رسید که توانستم از ضربات چاقویش جان سالم بدر ببرم که جوانک آنقدر ترسیده بود که کشتن من برایش هیچ کاری نداشت هرچند از مرگ حتمی نجات پیدا کردم اما سه شکستگی در پایم یادگار این اتفاق شد .

نوشتن این مطلب را لازم دانستم تا چند نکته را یاد اوری کنم

اول اینکه درگیری با سارق مال قطعا یک کار اشتباه است چرا که می تواند منجر به مرگ شما شود

دوم اینکه وقتی پلیس آمد متوجه شدم که اگر شما به دزد آسیب برسانید یا او را بکشید شما مقصر محسوب شده و اثبات اینکه از جان خودتان دفاع می کرده اید هم اغلب کاری بسیار سخت است .

سوم اینکه وقتی بدنبال یک دزد می دوید حتما همدستانش برای نجات او به شما حمله می کنند یا با حیله هایی عجیب همچون سوار کردنتان به ماشین که بیایید برویم دنبالش مسیر تعقیب شما را منحرف میکنند .

چهارم اینکه به هیچ عنوان برای تعمییرات و رنگ و نقاشی و حتی نظافت خانه از فرد غریبه استفاده نکنید دزد ما کارگر نقاش ساختمانی بود که طبقه بالا منزل ما را سه روز قبل رنگ کرده بود و میدانست که بنده روز قبل عید به مسافرت می روم !! که البته خوش شانسی من برنامه من تغییر کرد و من نرفته بودم .

پنجم اینکه اگر من از قبل چنین مطلبی را خوانده بودم قطعا به جای درگیر شدن با آقا دزده راه را برای فرارش باز می کردم و شاید فقط به پرتاب گلدانی برای پاهایش که زمین بخورد بسنده می کردم و هرگز جانم را به این مفتی در معرض خطر مرگ قرار نمی دادم .

علیرضا سعیدی

 

21 فوریه، 2010 |